معرفيِ کتابِ «دفاع از قرآن»
با وجود اين، نخستين حملهي مفصّل و گسترده به قرآن، در کتابِ «نيکيتاسِ بيزانسي» با نام نقض دروغهاي موجود در کتاب مسلمانان (5) انجام گرفت. حقيقت آن است که اطّلاعاتي کافي دربارهي اين کتاب در دست نيست؛ تنها ميتوان گفت که در نيمهي دوم قرن نُهم ميلادي، مشهور بوده و نويسندهي آن از خشنترين مهاجمان به اسلام و نيز کليساي ارتدکس ارمني به شمار ميرفته است به طوري که در کتاب بُطلان کليساي اَرمني، (6) به انتقاد از آن کليسا پرداخته است؛ نيز همين نويسنده در کتابِ ديگري با عنوان مقايسهي بنيادين، (7) از کليساي کاتوليک رم انتقاد کرده و آن را مورد حمله قرار داده است.
به گواهيِ تاريخ، گستردهترين و مفصّلترين حمله به قرآن و اسلام، توسط خاورشناس «ژان کنتاکوزين»، (8) امپراتور بيزانس، در دو کتاب انجام گرفت؛ کتاب نخست با عنوانِ بر ضد بزرگداشتِ مسلمانان (9) و دومين با نامِ بر ضد نمازها و تلاوتهاي مسلمانان. (10)
با اين حال، در اين پيشگفتار، بر آن نيستيم تا دربارهي نوشتههاي انتقادي از قرآن و نيز نوشتههايي که در اينباره، به زبان سرياني و يا ارمني و عربي است، درنگي داشته باشيم. (11)
با سقوط قسطنطنيه به دست ترکانِ مسلمان در سال 1453 ميلادي، تمام جدلهاي بيزانسي بر ضد اسلام متوقف شد و کانون حمله، به اروپاي مسيحي منتقل گشت که پرچم مبارزه را برافراشته بود؛ به طوري که کاردينال «نيکولاس کوزايي» (12)؛ روند تازهاي از حمله را به دستور و خطدهيِ پاپ «پيوس دوم» (13) آغاز نمود. پاپ از وي خواست تا کتابي بنويسد و در آن از دين اسلام انتقاد نمايد؛ از اينرو؛ نيکولاس کوزايي کتابي را با عنوانِ غربال قرآن (14) منتشر ساخت و در آن بر اسلام حمله نمود.
اين کتاب در سال 1543 ميلادي، در شهرِ «بالِ» (15) سويس، در سه جلد منتشر شد. نويسنده در جلد اوّل بر اين ادعاست که حقيقت انجيل با استناد به قرآن اثبات ميشود. او در جلد دوم به شرح مفصّلِ مذهب کاتوليک پرداخته و جلد سوم را با بيان برخي تناقضهايِ قرآن، پايان داده است. در اين ميان، شماري از پدرانِ «دومينيکي» (16) و «ژزوئيت» (17) با نشر کتابهايي، به طور پياپي، به قرآن و اسلام حمله ميکردند که برخي از آنها عبارتند از:
- «دنيس امين» (18)، کتاب اندر نيرنگ محمد (19) را نوشت.
- «آلفونس سينا» (20) (در گذشته به سال 1491م.)، کتاب استوارسازيِ ايمان (21) را نوشت.
- «ژان دي تورِکرِماتا» (22) (در گذشته به سال 1468م.) کتاب پژوهشي در ردّ لغزشهاي بنيادين و فريبندهي محمد (23) را نوشت.
- «لوييس ويو» (24) (در گذشته به سال 1540م.) کتاب ايمان راستينِ مسيحي بر ضدّ مسلمانان (25) را نوشت.
- «ميشل نان» (26)، کتاب دفاع و برهان بر ساختار و محتواي کليساي ارتدکس يونان بر ضد قرآن و مسلمانان» (27) را نوشت.
شايان ذکر است، بيشتر اين کتابها به نقدِ کلّيِ اسلام پرداخته و در حاشيه، به قرآن اشاره کردهاند. اما نخستين پژوهشِ مفصّل بر ضدّ قرآن، در دههي پاياينيِ قرن هفدهم صورت گرفت. اين پژوهش توسط، «لودويکو مراکچي» (28) در کتابي دو جلدي با عنوان جهان [متن] قرآن (29) انجام يافت. جلد اوّل با عنوان «مقدّمهاي در ابطال قرآن» (30)، در چهار بخش مجزّا، در سال 1691 ميلادي به چاپ رسيد. ماراکچي که با زبانهاي عربي، سرياني و عبري به خوبي آشنا بود، در اين کتاب، از خلال منابع عربي به زندگي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پرداخته است. وي در جلد دوم، با ارائهي متن عربي قرآن همراه با ترجمهي لاتينياش، بر بخشهاي مبهم آن، شرح و تعليق زده و در پايان، به نقد و ردّ متن قرآن پرداخته است. خاورشناسِ ايتاليايي، «کارلو آلفونسو ناليّنو» (31)، پيرامون نسخههاي خطيِ عربي که مراکچي در پژوهشِ قرآني خود به کار برده، پژوهشي انجام داده است. (32)
هرچند پژوهش ماراکچي دقيق نيست و انباشته از لغزشها و اشتباههاي فاحش و استدلالهاي ضعيفي است که نيازمندِ دقت نظر علمياند، ولي ميتوان کار او را پايه و نقطهي آغازينِ پژوهشهاي جدّيِ قرآني در اروپا به شمار آورد. با اينحال، چنين لغزشها و خطاهايي را کم يا بيش، در تمام پژوهشها و بررسيهاي قرآنيِ خاورشناسان در خلال دو قرن پس از انتشار کتاب ماراکچي، ميتوان جست؛ چنان که در اين کتاب آن را اثبات خواهيم کرد.
بدون شک، از نيمهي قرن نوزدهم ميلادي، خاورشناسان تلاش کردهاند تا واقعگرايي و ژرفنگري و نيز دقّت نظرهاي علمي فيلولوژيک (33) را در پژوهشهاي خود به کار بندند، اما شگفت آن که ابزار نوين فهم زبان که از نيمهي قرن گذشته [سدهي نوزدهم]، به ويژه به فضل دسترسي آسان به نسخههاي خطي- فراهم آمد، به برخي از آنان جسارتِ بيشتري بخشيد تا با ارائهي فرضيهها و نظريههاي دروغين و وهمي، به نتايجِ نادرست و دلخواه خويش دست يابند.
از اينروست که کتاب حاضر، پردهبرداري و افشاي اينگونه جسارتهاي جاهلانه را برعهده دارد. با اين حال، قصد ما حلّ تمام مشکلات قرآني نيست که برخي از آنها همچنان موضوع بررسي و پژوهش عميقتر و ابعادي خواهند بود.
پيش از هر چيز، ذکر چند نکتهي کلّي لازم است:
1- آشنايي اين خاورشناسان با زبان عربي- از حيث ادبي يا تخصصي- با ضعف کلي و کاستي همراه است. ميتوان گفت اين مسأله، کم و بيش، ويژهي همهي آنهاست.
2- تماميِ اطّلاعاتِ آنها برگرفته از منابعي عربي است که جزئي، ناقص، کمعمق و غيرکافياند. آنان خود را در ورطهي طرح فرضيههاي خطرناک و نادرستي ميافکنند و بر اين باورند که نخستين کساني بودهاند که به اينگونه فرضيهها رسيدهاند؛ بيآنکه رنج بررسي و دقّت نظر در آن منابع را نسبت به شبهههايي که ميافکنند، به خود داده باشند چه در آن صورت درخواهند يافت که به راستي، نويسندگان مسلمانان به اين فرضيهها پرداخته و آنها را نادرست دانستهاند.
3- آنچه برخي خاورشناسان را تحريک ميکند، انگيزههاي دشمنانه و کينهتوزانه نسبت به اسلام است که موجب ميشود، آنان را از واقعنگري بينصيب سازد و به گونهاي بصيرت و بينش اينان را کور گرداند. اين مطلب به ويژه دربارهي «هرشفلد» (34)، «هُرُويتس» (35) و «اسپير» (36) صادق است.
4- برخي سطحيگرايان، بانگ برآوردهاند که در قرآن، جَعل، تقليد و سرقت رخ داده است و بر اين سخن، تنها به تشابهي بياساس، استناد کردهاند. خاورشناساني چون «گلدزيهر» (37)، «نولدکه» (38)، «شُوالي» (39)، «مارگليوث» (40) اينگونهاند. با اين همه، در ارتباط با نولدکه، کم و بيش، با احتياط رفتار ميکنيم، چه وي با نپذيرفتن چاپ مجدّدِ کتابش تاريخ قرآن (41)، و سپردن اين مهم به خاورشناس شوالي، به گونهاي از آنچه نوشته، خشنود نبوده است. شوالي پس از تحقيق و تعليق بر اين کتاب، آن را [در سال 1909 ميلادي] در دو جلد [در شهر لايپزيگ] چاپ کرد که به کتابِ تاريخ قرآنِ نولدکه که- شوالي، معروف گشت.
5- برخي خاورشناسان که تعصّبات شديدي داشتند، عهدهدار شغل تبليغِ مسيحيِت نيز بودهاند؛ همچون «ويليام موير» (42) و «زويمر». (43)
طبيعي است که در اين کتاب به تمام مسائلي که خاورشناسان دربارهي قرآن طرح کردهاند، نخواهيم پرداخت؛ تنها به مسائلي ميپردازيم که بيشترين اهميت را براي ما دارند. همچنين، پژوهش خود را به محدودهي زمانيِ نيمهي قرن نهم تا نيمهي قرن بيستم، اختصاص دادهايم. با اين که موضوعِ پژوهش ما، صبغهي جدلي دارد امّا از روش دقيق و قاطع زبانشناسي پيروي ميکنيم و بيش از هر چيز، پژوهشمندي و نگرش علمي را در نظر داريم. تنها يک هدف راهبر ماست و آن، افشا کردن و رسوا نمودن برخي از شبه عالماني است که در اروپا و ديگر نقاط جهان به فريب بسياري از مردم پرداختهاند. به هر روز، قرآن در مقابل تمام اين حملهها، پيروزمندانه قامت آراسته است.
عبدالرحمن بَدَوي
پاريس- 1988 ميلادي
پينوشتها:
1- John of Damascus (650-750).
2- De Haeresibus
3- Euthymius Zigabenos (1331-1359)
4- Panoplia Domgatica
5- Confutatio Falsi :ibris Quem Scriptis Mohamades Arabs
6- Confutation de la lettre du Roi D" Armenie
7- Capita Syllogistica
8- Jeanne Kantakouzen (1292-1380)
9- Contra Sectam Apologia
10- Contra Mahometan Oration Quator
11- دربارهي نوشتههاي انتقادي از قرآن به زبان سرياني نک. رابز دو وال (Rubes Duval)، (ادبيات سرياني Litterature Syriaque) La)، 1899 م، پاريس، ص378؛ و دربارهي نوشتههاي انتقادي از قرآن به زبان ارمني و عربي، نک: اِروين گراف (Erwin Graf) ادبيات عربي- مسيحي (Dic Christlich-Arabische Litterature،1950م.
12- Nicholas Di Cusa (1401-1464)
13- Enea Silvio Pikkolomini, PiusII, (1405-1464)
14- Cribiatio Al Chorani Oeuvres
15- Bale
16- Dominicans
17- Jezuit
18- Denys Le Chartreux
19- Contra Perfidiam Mahometi
20- Alphone Spina
21- Fortalitium Fidei
22- Jean De Turrecremata
23- Tractatus Contra Principales Errores Perfidi Mahometis
24- Luis Vives
25- De Veritate Fidei Christianae Contra Mahomedanos
26- Michel Nan (1633-1683)
27- Ecclesiae Romanen, Gracae Vera Effigies et Consensus, Et Religio Christiana Contra Accoranum ex Alcorano Defensa Et Probata
28- Ludovico Maracci (1612-1700)
29- Al Corani Universus
30- Prodomus Ad Refutationem Alcorani
31- Carlo Alfonso Nallino
32- Rendiconti R. Acc. d. Lincei, Cl. Sc. Mor, 6eme Serie, 7, 1932, PP 303-349
33- Philology [(کورش صفوي، زبانشناسي و ادبيات، ص142) زبانشناسي تاريخي- سنجشي (9)].
34- Hirschfeld
35- Horovitz
36- Speyer
37- Goldziher
38- Noldeke
39- Schwally
40- Margoliuth
41- Geschichte des Korans
42- Willian Muir
43- Zwemer
بدوي؛ عبدالرحمن، (1392)، دفاع از قرآن در برابر آراي خاورشناسان، برگردان: حسين سيّدي، مشهد: انتشارات به نشر، چاپ پنجم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}